وقتی که گل در نمیاد سواری اینور نمیادکوه و بیابون چی چیه، وقتی که بارون نمیادابر زمستون نمیاد، این همه ناودون چی چیهحالا تو دست بی صدا دشنه ی ما شعر و غزلقصه ی مرگ عاطفه، خوابای خوب بغل بغلانگار با هم غریبه ایم، خوبیه ما دشمنیهکاش من و تو می فهمیدیم اومدنی رفتنیهتقصیر این قصه ها، بود تقصیر این دشمنا بوداونا اگه شب نبودن سپیده امروز با ما بودکسی حرف منو انگار نمی فهمهمرده زنده , خواب و بیدار نمی فهمهکسی تنهاییمو از من نمی هدرده ما رو در و دیوار نمی فهمهواسه ی تنهاییه خودم دلم می سوزهقلب امروزیه من خالی تر از دیروزهسقوط من در خودمه، سقوط ما مثل منهمرگ روزای بچگی، از روز به شب رسیدنهدشمنیا مصیبته سقوط ما مصیبتهمرگ صدا مصیبته مصیبته حقیقتهحقیقته حقیقته تقصیر این قصه ها بودتقصیر این دشمنا بود اونا اگه شب نبودن سپیده امروز با ما بود درد نام دیگر من است... قایقی خواهم ساخت...کجایی سهراب؟؟؟ زندگی گر هزار باره بود، بار دیگر تو بار دیگر تو نمی ,ی ,شب ,مصیبته ,تقصیر ,دشمنا ,وقتی که ,امروز با ,با ما ,اگه شب ,تقصیر این
درباره این سایت