محل تبلیغات شما

خوش به حال من ودریا و غروب و خورشید
و چه بی ذوق جهانی كه مرا با تو ندید
رشته ای جنس همان رشته كه بر گردن توست
چه سروقت مرا هم به سر وعده كشید
به كف و ماسه كه نایابترین مرجان ها
تپش تب زده نبض مرا می فهمید
آسمان روشنی اش را همه بر چشم تو داد
مثل خورشید كه خود را به دل من بخشید
ما بــه اندازه هـم سهـم ز دریا بردیم
هیچكس مثل تو ومن به تفاهم نرسید
خواستی شعر بخوانم دهنم شیرین شد
ماه طعـــم غزلم را ز نگاه تو چشید
من كه حتی پی پژواک خودم می گردم
آخرین زمزمه ام را همه شهر شنید

محمد علی بهمنی

درد نام دیگر من است...

قایقی خواهم ساخت...کجایی سهراب؟؟؟

زندگی گر هزار باره بود، بار دیگر تو بار دیگر تو

كه ,تو ,مرا ,جهانی ,ذوق ,ز ,چه بی ,بی ذوق ,ذوق جهانی ,با تو ,را همه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

زندگی همین بود اخبار و داده های کلان اقتصادی